مهدیس اقبال 

در ابتدای مسیر نوشتن هستم اما می‌دانم که می‌توانم تا انتها بروم چون من یک نویسنده هستم

دست نوشته‌های مهدیس

دانه‌ای که عاشق آسمان شد

دانه‌ بی‌خبر از همه‌جا در دل تاریکی زندگی می‌کرد. نه معنای آسمان را می‌دانست نه زمین. اما تقدیر اینگونه رقم خورده بود که به بار بنشیند. شکوه بهار چرخ گردون

ادامه ی مطلب »

اسب سیاه بهانه‌ی دوستی شد

هرچه فکر کردم که ملاقات با چه شخصی تغییری در زندگی من ایجاد کرده ذهنم به جایی نرسید. خوب مسلمن انسان‌های زیادی در زندگی‌ام آمده و رفته‌اند اما اینکه بخواهم

ادامه ی مطلب »

آنچه در من دگرگون شده

روز تولدم که خاطرم نیست اما از پدر و مادری زاده شدم که دو فرزند دیگر داشتند، اولی پسر و دومی دختر. خواهرم را به عشق اینکه پسر دیگری باشد،

ادامه ی مطلب »